انرژى خورشیدی پاک+Solar Energy

انرژی های نو -برق خورشیدی-- وسایل جانبی-09177196296

انرژى خورشیدی پاک+Solar Energy

انرژی های نو -برق خورشیدی-- وسایل جانبی-09177196296

گذری بر نهج البلاغه حضرت علی

توحید و نیایش حضرت علی(خطبه 91)

خدایا ! تویی سزاوار ستایش های نیکو و بسیار و بی شمار تو را ستودن.اگر تورا آرزو کنند.پس بهترین آرزوئی. و اگر به تو امید بندند بهترین امیدی.

خدایا در های نعمت بر من گشودی که زبان به مدح غیر تو نگشایم. و براین نعمت ها غیر از تو را ستایش نکنم. و زبان را در مدح نومید کنندگان. و آنان که مورد اعتماد نیستند.باز نکنم.

خداوندا ! هر ثنا گوئی که از سوی ستایش شده پاداشی دارد. به تو امید بستم.که مرا به سوی ذخائر رحمت و گنج های آمرزش آشنا کنی. خدایا ! این بنده توست که تو را یگانه می خواند. و توحید و یگانگی تو را سزاست.و جز تو کسی را سزاوار این ستایش ها نمیداند. خدایا ! مرا به درگاه تو نیازی است. که جز فضل تو جبران نکند. وآن نیازمندی را جز عطا و بخشش تو به توانگری مبدل نگرداند .پس در این مقام از ما راضی باش. و دست نیاز ما را از دامن غیر خود کوتاه گردان. که تو بر هر چیز توانائی.


خطبه 92(امتناع از خلافت)

مرا وا گذارید و دیگری را بدست آرید. زیرا ما به استقبال حوادث و اموری  میرویم . که رنگارنگ و فتنه آمیز است. و چهره های گوناگون دارد. و دلها بر این بیعت ثابت و عقلها بر این پیمان استوار نمی ماند. چهره افق حقیقت را ابر های تیره فساد گرفت. و راه مستقیم حق ناشناخته ماند. آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم. بر اساس آنچه که میدانم با شما رفتار میکنم. و به گفتار این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان. گوش فرا نمی دهم. اگر مرا رها کنید.چون یکی از شما هستم. که شاید شنواتر و مطیع تراز شما نسبت به حکومت باشم.

در حالیکه من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است که خلیفه و رهبر شما گردم.

خطبه 173 نهج البلاغه(ویزگی های رهبر اسلامی)

ای مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت .آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومند تر. و در آگاهی از فرمان الله دانا تر باشد.تا اگر آشوبگری به فتنه انگیزی برخیزد .به حق باز گردانده شود. و اگر سر  باز زد. با او مبارزه کند . به جانم سوگند.! اگر شرط انتخاب رهبر . حضور تمامی مردم باشد. راهی برای تحقق آن وجود نخواهد داشت. بلکه آگاهان دارای صلاحیت و رای . و اهل حل و عقد. رهبر و خلیفه را انتخاب میکنند.که عمل آنان نسبت به دیگر مسلمانان نافذ تر است.

آنگاه نه حاضران بیعت کننده. حق تجدید نظر دارند. و نه آنان که در انتخابات حضور نداشتند. حق انتخاب دیگر را خواهند داشت. از ادای حق سر باز زند. ای بندگان الله !شما را به تقوا  و ترس از عذاب خدا سفارش میکنم. زیرا تقوای الهی بهترین سفارش بندگان خدا بهترین پایان نامه کار در پیشگاه الله است.

مردم! هم اکنون آتش جنگ بین شما و اهل فتنه شعله ور شده است. و این پرچم مبارزه را جز افراد آگاه و با استقامت و عالم به جایگاه حق به دوش نمیکشد. بنا براین آنجه فرمان دادند. انجام دهید.و از آنچه نهی کردند توقف کنید. و در هیچ کاری  تا روشن نشود شتاب نکنید.زیرا در آنچه شما اکراه دارید. توان تغییراتی داریم.


خطبه131

حکومت اسلامی

خدایا  تو می دانی که جنگ و در گیری ما . برای بدست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود. بلکه میخواستیم نشانه های حق و دین تورا به جایگاه خویش باز گردانیم. و در سرزمینهای تو اصلاح را ظاهر کنیم.تا بندگان ستم دیده ات در امن و امان زندگی کنند. و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر اجرا شود.

شرایط رهبر اسلامی:خدا یا من نخستین کسی هستم که به تو روی آورد. و دعوت تو را شنید و اجابت کرد. در نماز کسی از من جز رسول الله(ص) پیشی نگرفت. همانا شما دانستید. که سزاوار نیست. بخیل بر ناموس. جان و غنیمت ها و احکام مسلمین.رهبری یابد. و پیشوائی مسلمین را عهده دار شود. تا در اموال آنها حریص گردد. و نادان نیز لیاقت رهبری ندارد.تابا نادانی خود مسلمانان را به گمراهی کشاند.و ستمکار نیز نمی تواند رهبر مردم باشد.که با ستم حق مردم را غصب و عطاهای آنان را قطع کند. و نه کسی که در تقسیم بیت المال عدالت ندارد. زیرا در اموال و ثروت آنان حیف و میل میکند. و گروهی را بر گروه دیگر مقدم میدارد. و رشوه خوار در قضاوت نمیتواند امام باشد. زیرا که برای داوری با رشوه گرفتن .حقوق مردم را پایمال . و حق را به صاحبان آن نمیرساند. و آن کس که قران و سنت پیامبر را ضایع میکند . لیاقت رهبری ندارد. زیرا که امت اسلامی را به هلاکت می کشاند./


خطبه 50 نهج البلاغه-پیدایش فتنه ها

همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها.هوا پرستی و بدعت گذاری .در احکام الهی است. نو آوری های که قران با آن مخالف است. و گروهی بر گروه دیگر سلطه یابد.که بر خلاف دین الله است.

پس اگر باطل با حق مخلوط نمی شد. بر طالبان حق پوشیده نمیماند..و اگر حق از باطل جدا و خالص می گشت.زبان دشمنان قطع میگردید..اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را میگیرند.و به هم میامیزند.آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره میگردد و تنها آنان که مشمول رحمت الله هستند نجات خواهند یافت./


خطبه 111 مردگان

مرده گان هیچ خواننده ای را جواب نمیدهند.و هیچ ستمی را باز نمی دارند.! و نه به نوحه خوانی توجهی ندارند. نه از باران خوشحال. و نه از قحط سالی ناراحت و نومید می گردند. و نه از قبر و بارگاه مجلل خوشحال میشوند. کنار هم هستند. اما تنهایند. همسایه یکدیگرند. اما از هم دورند.فاصله ای با هم ندارند. ولی هیچگاه به دیدار یکدیگر نمیروند.نزدیکان از هم دورند. بردبارانی هستند که کینه از دل آنها رفته.بی خبرانی هستند که حسد در دلشان مرده است. نه از زبان آنها ترسی. نه به دفاع آنها امیدی است.با اعمال نیک و بد خود به سوی زندگی جاویدان و خانه همیشگی کوچ کردند.آنگونه که خدای سبحان فرمود: چنانکه آفرینش را آغاز کردیم وآن را باز میگردانیم. وعده ماست و همانا این کار را انجام خواهیم داد./


خطبه 133 ویژگی قران

کتاب خدا قران.در میان شما سخنگویی است(هدایت کننده) که هیچگاه زبانش از حق گوئی کند و خسته نشد.و همواره گویاست. خانه ایست که ستونهای آن هرگز فرو نمیریزد.و صاحب عزتی است که یارانش هرگز شکست ندارند.


ویژگی پیامبر اسلام

خدا پیامبر(ص) را پس از یک دوران طولانی که دیگر پیامبران نبودند. فرستاد. زمانیکه میان طرفداران مذاهب گوناگون نزاع در گرفته و راه اختلاف می پیمودند. پس الله او  را در پی پیامبران فرستاد. و وحی را با فرستادن محمد رسول الله(ص) ختم فرمود./


خطبه 134مشاوره نظامی  حضرت علی با عمر ... در جنگ با روم

خداوند به پیروان این دین وعده داده که اسلام را سر بلند و نقاط ضعف مسلمین را جبران کند.خدائی که مسلمین را به هنگام کمی نفرات یاری کرد. وآنگاه که نمی توانستند از خود دفاع کنند.از آنها دفاع کرد. اکنون زنده است و هرگز نمیمیرد. هر گاه خود را به جنگ دشمن روی. و با آنان روبرو گردی و آسیب بینی. مسلمانان تا دور ترین شهرهای خود . دیگر پناهگاهی ندارند و پس از تو کسی نیست تا بدان رو آورند.

مرد دلیری  را به سوی آنان روانه کن. و جنگ آزمودگان و خیر خواهان را همراه او کوچ ده. اگر خدا پیروزی داد. چنان است که تو دوست داری. و اگر کار دیگری مطرح شد. تو پناه مردمان و مرجع مسلمانان خواهی بود.


خطبه 145( نکوهش بدعت در دین)

هیچ بدعتی در دین ایجاد نمیشود . مگر آنکه سنت رسول الله(ص) ترک گردد.پس از بدعتها بپرهیزید و با راه راست و جاده آشکار حق باشید. نیکو ترین کارها سنتی است که سالیانی بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد. و بد ترین کارها آنچه که تازه پیدا شده و آینده ان روشن نیست.


خطبه 146مشورت حضرت علی  با عمر در جنگ با ایران

پیروزی و شکست اسلام به فراوانی و کمی طرفداران آن نبود.اسلام دین الله است. که آن را پیروز کرد. و سپاه اوست که  آن را آماده و یاری فرمود.و رسید تا آنجا که باید برسد.در هر جا که لازم بود طلوع کرد.و ما بر وعده پروردگار خود امید واریم.که او به وعده خود وفا میکند. و سپاه خود را یاری میکند. جایگاه رهبر چونان ریسمانی محکم است . که مهره ها را متحد ساخته به هم میپیوندد. اگر این رشته از هم بگسلد. مهره ها پراکنده و هر کدام به سوئی خواهند افتاد و سپس هرگز جمع آوری نخواهند شد. عرب . امروز گرچه از نظر تعداد اندک. اما با نعمت اسلام فراوانند. و با اتحاد و هماهنگی عزیز و قدرتمندند.چونان محور آسیاب .جامعه را به گردش در آور. و با کمک مردم جنگ را اداره کن. زیرا اگر تو از این سرزمین بیرون شوی. مخالفان عرب از هر سو بر تو رها کرده و پیمان میشکنند.چنانکه حفظ مرز های داخل که پشت سر میگذاری. مهم تر از آن باشد که در پیش روی خواهی داشت.

همانا عجم اگر تو را در نبرد بنگرد. گویند این ریشه عرب است.اگر آن را بریدید آسوده میگردید. و همین فکر سبب فشار و تهاجمات پیاپی آنان میشود. و طمع ایشان در تو بیشترمیگردد.اینکه گفتی .آنان به راه افتاده اند تا با مسلمانان پیکار کنند.نا خشنودی خدا از تو بیشتر. و الله در دگرگون ساختن آنچه که دوست ندارند.تواناتر است. اما آنچه فراوانی دشمن گفتی. ما در جنگ های گذشته با فراوانی سرباز نمی جنگیدیم.بلکه با یاری الله مبارزه میکردیم./


خطبه 149 وصیت امام علی

اما وصیت من نسبت  به خدا. آن که چیزی را شریک الله قرار ندهید. و نسبت به پیامبر(ص) این که سنت و شریعت او را ضایع نکنید.این دو ستون محکم را بر پا دارید. و این دو چراغ را فروزان نگه دارید. و تا آن زمان که از حق منحرف نشده اید. سرزنشی نخواهید داشت. که برای هر کس به اندازه توانائی او وظیفه ای تعیین گردیده . ونسبت به افراد جاهل و نادان تخفیف داده شده است. زیرا پروردگار . رحیم و دین استوار. و پیشواه آگاه است.من دیروز رهبر شما بودم. و امروز مایه پند و عبرت شما هستم. و فردا از شما جدا خواهم شد. خدا شما و من را بیامرزد.اگر از این ضربت و در این لغزش گاه نجات یافتم. که حرفی نیست. اما اگر گام ها بلغزد . واز این جهان بروم.ما چون دیگران در سایه شاخسار درختان. مسیر وزش باد و باران و زیر سایه ابر های متراکم آسمان پراکنده میشویم. و آثارمان در روی زمین نابود خواهد شد. من از همسایگان شمابودم. که چند روزی در کنار شما زیستم. وبه زودی از من جز جسدی بی روح و ساکن. پس از آن همه تلاس. و خاموش. پس از آن همه گفتار. باقی نخواهد ماند.پس باید سکوت من و بی حرکتی دست وپا و چشم ها و اندام من . مایه پند و اندرز شما گردد. که هر منطق رسائی و ازهر سخن موثزی عبرت انگیز تر است. وداع و خداحافظی من با شما چونان جدائی کسی است که آماده ملاقات پروردگار است.فردا ارزش ایام زندگی مرا خواهید دید. و راز درونم را خواهید دانست. پس از آنکه جای مرا خالی دیدید. و دیگری بر جای من نشست.مرا خواهید شناخت.


خطبه 141(پرهیز از  شنیدن غیبت)

ای مردم. آن کس که از برادرش اطمینان و استقامت در دین و درستی  راه و رسم را سراغ دارد.باید به گفته مردم در باره او گوش ندهد. آگاه باشید.! گاهی تیر انداز تیر افکند و تیر ها به خطا میرود.سخن نیز چنین است .در باره کسی چیزی می گویند.که واقعیت ندارد و گفتار باطل تباه شدنی است. و الله شنوا و گواه است.بدانید که میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست.

باطل آنست که بگوئی (شنیدم) و حق آنست که بگوئی(دیدم)


خطبه 185 شناخت آفرینش و خلقت

اگر در خلقت موجودات بخصوص مورچه و ملخ خوب توجه کنید . قدرت و عظمت الله را بهتر احساس میکنید.


خطبه 193 سیمای پرهیزکاران

 پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده ها را در حالی آفرید . که از اطاعتشان بی نیاز. واز نافرمانی آنان در امان بود. زیرا نه معصیت گناهکاران زیانی به خدا میرساند. ونه اطاعت مومنان برای او سودی دارد. روزی بندگان را تقسیم و هر کدام را در جایگاه خویش قرار داد. اما پرهیزکاران . در دنیا دارای فضیلت و برترند. سخنانشان راست.پوشش آنان میانه روی و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است. چشمان خود را بر آنچه الله حرام کرده می پوشانند. و گوشهای خود را وقف دانش سودمند کرده اند. و در روزگار سختی و گشایش.حالشان یکسان است و اگر نبود مرگی که خدا بر آنان مقدر فرموده .روح آنان حتی به اندازه برهم زدن چشم در بدن ها قرار نمی گرفت. از شوق پرواز بهشت و از ترس عذاب جهنم.

الله در جانشان بزرگ. و دیگران کوچک مقدارند. بهشت برای آنان چنان است. که گوئی آن را دیده و در نعمت های آن به سر می برند. . وجهنم را چنان باور دارند. که گوئی آن را دیده اند.و در عذابش گرفتارند. دلهای پرهیز کاران اندوهگین و مردم از آزارشان در امان .تن هایشان لاغر. و در خواست هایشان اندک. و نفسشان عفیف و دامنشان پاک است.

در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را بدست آورند. تجارتی پر سود که پروردگارشان فراهم فرموده. دنیا می خواست آنها را بفریبد. اما عزم دنیا نکردند.دنیا میخواست آنها را اسیر خود کند. که با فدا کردن جان. خود را آزاد کردند. پر هیز کاران در شب بر پا ایستاده. مشغول نمازند. قران را جز جز و با تفکر و اندیشه میخوانند.. با قران جان خود را محزون و داروی در خود را میابند. و از ترس الهی  چونان تیر تراشیده لاغر شده و کسی که به آنان مینگرد. میپندارد که بیمارند. اما آنها بیمار نیستند.

در دینداری نیرومند .نرم خو . دور اندیش. دارای ایمانی پر از یقین.حریص در کسب دانش. با داشتن علم بردبار. خوش رو. در توانگری میانه رو. در عبادت فروتن. و در تهیدستی آراسته. در سختیها بردبار. در جستجوی کسب حلال.در راه هدایت خلق شادمان. و شاکر الله است.


خطبه 199 نماز

ای مردم . اقامه نماز را به عهده گیرید. و آن را حفظ کنید. زیاد نماز بخوانید و با نماز خود را به الله نزدیک کنید.نماز دستوری است که باید سر وقت و در پنج نوبت خوانده شود.

آیا به پاسخ دوزخیان گوش فرا نمی دهید.آن همگام که از آنها پرسیدند.چه چیز شما را به دوزخ کشانده است؟ گفتند:همانا نماز گناهان را چون برگهای پائیزی فرو میریزد. و غل زنجیر گناهان را از گردن ها می گشاید.

پیامبر اسلام(ص) نماز را به چشمه آب گرمی که بر سرای مردان جریان داشته باشد. تشبیه کرد.

اگر روزی 5 مرتبه خود را در آن شستشو دهد. هرگز چرک و آلودگی در بدن او نماند.همانا اقامه نماز و پرداخت زکات .عامل نزدیک شدن به الله است. پس آنکس که زکات را با رضایت خاطر بپردازد. . کفاره گناهان او میشود. و بازدارنده از آتش جهنم است.


خطبه 206 دشنام و لعن به دشمن

من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید. اما اگر کردارشان را توصیف و حالت آنان را بازگو میکردید. به سخن راست نزدیکتر . و عذر پذیر تر بود .خوب بود به جای دشنام .میگفتید:خدا یا خون ما و آنها را حفظ کن. و بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن. تا آنان که جاهلند.حق را بشناسند و آنان که با حق میستیزند.پشیمان شده به حق باز گردند./


خطبه 216 رابطه رهبر و مردم

از پست ترین حالات زمامداران در نزد صالحان این است. که گمان برند. آنها دوستدار ستایش و دست بوسی باشند. و کشور داری آنان بر کبر و خود پسندی استوار باشد.خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم.اما من از شما میخواهم که مرا با سخنان زیبای خود نستائید.! تا از عهده وظایفی که نسبت به الله و شما دارم بر آیم.پس با من چنانکه با پادشاهان سرکش سخن میگوئید.حرف نزنید. و چتانکه از آدم های خشمگین کناره میگیرید. دوری نجوئید. و با ظاهر سازی با من رفتار نکنید.و گمان نبرید . اکر حقی به من پیشنهاد دهید. بر من گران آید.زیرا کسی که از شنیدن حق . یا عرضه شدن عدالت بر او ناراحت شود.عمل کردن به آن دشوارتر خواهد بود. پس ار گفتن حق. یا مشورت در عدالت خود داری نکنید. و نظر خود را آزادانه بگوئید.زیرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم. و از آن ایمن باشم نمیدانم.مگر آنکه خداوند مرا حفظ نماید..


خطبه 221هشدار از فخر فروشی مردگان

شگفتا!! چه مقصد بسیار دوری و چه زیارت کنندگان بی خبری و چه کار دشوار و مرگباری!

پنداشتند که جای مردگان خالی است.آنها که سخت مایه عبرتند. و از دور با یاد گذشتگان مرده. فخر می فروشند.آیا به قبر های پدران خود می نازید؟ و یا یه تعداد زیاد شان که در کام مرگ فرو  رفته اند.؟آیا خواهان بازگشت اجسادی هستیید که پوسیده شد؟ و حرکاتشان به سکون تبدیل گشت؟ از آنان دیگر هیچ کاری بر نمی آید.!آنها مایه عبرت باشند . سزاوارتر است. تا تفاخر!! اگر با مشاهده وضع آنها به فروتنی روی آوردند.عاقلانه تر است تا آنان توسل جسته و فخر فروشی کنند.!


خطبه 224  عدالت حضرت علی در بیت المال

به خدا سوگند! برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهیدست شده  و از من درخواست داشت .تا یک من از گندم های بیت المال به او ببخشم.کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای مو های ژولیده و رنگشان تیره شده. گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا دیدار و درخواست خود را تکرار میکرد.چون به گفته های او گوش دادم. پنداشت که دین خود را به او واگذار می کنم. و به دلخواه او رفتار میکنم. و از راه و رسم عادلانه خود دست بر میدارم. روزی آهن گداخته ای را به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چون بیمار از درد فریاد زد. و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد.به او گفتم:ای عقیل!گریه کنندگان بر تو بگریند.از حرارت آهنی که می نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است.؟! اما مرا به آتش دوزخ می خوانی که خدای جبارش با خشم خود آن را گداخته است؟تو از حرارت نا چیز می نالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟


خطبه 228 در وصف یکی از صحابه

الله او را در آنچه آزمایش کرد پاداش خیر دهد. که کجی ها را راست. و بیماری ها را درمان . و سنت پیامبر(ص) را به پا  داشت. و فتنه ها را پشت سر گذاشت . با دامن پاک و عیبی اندک. در گذشت.به نیکی دنیا رسیده  و از بدی های آن رهائی یافت. وظایف خود را نسبت به پروردگارش انجام داد.و چنان که باید از کفر الهی میترسید. خود رفت و مردم را پراکنده بر جای گذاشت. که نه گمراه. راه خویش را شناخت. و نه هدایت شده به یقین رسید.


خطبه 229 بیعت مردم با حضرت علی

دست مرا برای بیعت میگشودید. و من می بستم. شما آن را به سوی خود میکشیدید. و من آن را می گرفتم! سپس چون شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم می آورند. بر من هجوم آوردید. تا آنکه بند کفشم پاره شد. و عبا از دوشم افتاد. و افراد نا توان پایمال گردیدند. آنچنان مردم دربیعت با من خوشنود بودند که خرد سالان شادمان و پیران برای بیعت کردن لرزان به راه افتادند. و بیماران بر دوش خویشان سوار. و دختران جوان بی نقاب به صحنه آمدند.!


                                نامه ها ی نهج البلاغه

نامه شماره 6 حکومت شورائی

همانا کسانی که با من بیعت کرده اند. که با حضرات ابو بکر. و عمر . و عثمان. با همان شرایط بیعت کردندپس آن که در رای گیری حضور داشت. نمی تواند خلیفه دیگری انتخاب کند. و آنکس که غایب بود نمی تواند رای مردم را نپذبرد.. همانا شورای مسلمین از آن مهاجرین و انصار است. پس اگر بر خلافت کسی گرد آمدند. و او را رهبر خود خواندند.خشنودی الله هم در آن است.حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند.یا بدعت جدیدی پدبد آورد.او  را در جایگاه بیعت قانونی باز می گردانند.اگر سر باز  زد. با او پیکار میکنند. زیرا که به راه مسلمین در نیامده.خدا هم او را در گمراهیش رها می کند. به جانم سوگند! ای معاویه اگر دور از هوای نفس به دیده عقل بنگری.خواهی دید که من نسبت به خون عثمان پاکترین افراد هستم. و می دانی که من از آن ماجرا دور بودم.جز اینکه از راه خیانت مرا متهم کنی. و حق آشکاری را بپوشانی. والسلام


نامه 19 به فرماندار فارس(عمر بن ابی سلمه ارحبی)

هشدار از بد رفتاری

پس با نام الله و درود. همانا دهقانان مرکز فرمانداریت . از خشونت و قساوت و تحقیر کردن و سنگدلی تو .مردم شکایت دارند. من در باره آنها اندیشیدم .نه آنان را شایسته نزدیک شدن یافتم. زیرا که مشرکند. نه سزاوار قساوت و سنگدلی و بد رفتاری هستند.زیرا که با ماهم پیمانند. پس در رفتار با آنها .نرمی و درشتی را با هم در آمیز.رفتاری توام با شدت و نرمش داشته باش.اعتدال  و میانه روی را در نزدیک کردن یا دور کردن رعایت کن.


نامه 23  شرک به الله و سنت رسول

وصیت من به شما . آنکه به الله شرک نورزید و سنت محمد (ص) را تباه نکنید. این دو ستون دین را بر پا دارید. و این دو چراغ  را روشن نگهدارید. آنگاه سزاوار هیچ سرزنشی نخواهید بود.من دیروز همراهتان بودم و امروز مایه عبرت شما هستم . و فردا از شما جدا می گردم.



نامه 43 به مصقله بن هبیره(فرماندار فیروزآباد فارس)

گزارشی از تو به من رسیده . که اگر چنین کرده باشی. خدای خود را به خشم آورده ای. و امام خویش را نافرمانی کرده ای. خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه ها و اسبهایشان گرد آورده. و با ریخته شدن خونهایشان بدست آمده. به اعرابی که خویشاوندان تو هستند. و تو را برگزیدند.می بخشی! به خدائی که دانه را شکافت. و پدیده ها را آفرید. اگر این گزارش صحیح باشد.در نزد من خوار شده . ومنزلت تو سبک گردیده است.!پس حق پروردگارت را سبک مشمار. و دنیای خود را با نابودی دین آباد نکن. که زیانکارترین انسانی.آگاه باش!حق مسلمانی که پیش من یا نزد تو هستند. در تقسیم بیت المال مساوی است. همه باید نزد من آیند. و سهم خود از من گیرند./


نامه 52 به کلیه فرمانداران(وقت نماز های پنج گانه)

پس از یاد الله و درود. نماز ظهر را با مردم وقتی بخوانید که آفتاب از وسط به طرف مغرب رفته. سایه آن به اندازه دیوار آغل بز گسترده شود. و نماز عصر را با مردم هنگامی بخوانید که خورشید سفید است. و جلوه داردو پاره ای از روز مانده که تا غروب میتوان دو فرسخ راه پیمود. و نماز مغرب را با مردم زمانی بخوانید. که روزه دار افطار و حاجی از عرفات به سوی منا کوچ میکند. و نماز عشا را با مردم وقتی بخوانید . که شفق پنهان ویک سوم از شب بگذرد. و نماز صبح را با مردم هنگامی بخوانید که شخص .چهره همراه خویش را بشناسد. و نماز جماعت را در حد  نا توان آنان بگذارید. وفتنه گر نباشید./


نامه 53 به مالک اشتر فرماندار مصر

مشکلاتی که در احکام نظامیان برای تو پدید میآید. و اموری که برای تو شیهه ناکند. به خدا و رسول باز گردان.پس باز گرداندن چیزی به خدا .یعنی  عمل کردن به قران. و باز گرداندن  به پیامبر(ص) یعنی عمل کردن به سنت رسول. که وحدت بخش است. نه عامل پراکندگی.

سپس از میان مردم .برترین را برای قضاوت انتخاب کن. کسانی که مراجعه فراوان.آنها را به ستوه نیاورد. و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد. در اشتباهاتش پافشاری نکند. و بازگشت به حق پس از آگاهی . برای او دشوار نباشد. طمع را از دل ریشه کن کند. و در شناخت مطالب با تحقیقی اندک رضایت ندهد. و در یافتن دلیل .اصرار او از همه بیشتر باشد. در کشف امور از همه شکیبا تر باشد. کسی که ستایش فراوان او را فریب ندهد. که چنین کسانی کم هستند.! آنقدر به قاضی ببخش که نیاز های او برطرف گردد. و به مردم نیازمند نباشد. و از نظر مقام و مزلت او را گرامی دار که نزدیکان تو . به نفوذ در او طمع نکنند./


نامه 58علل جنگ صفین

آغاز کار چنین بود .که ما با مردم شام دیدار کردیم. که در ظاهر خدای ما یکی . وپیامبر ما یکی. و دعوت ما در اسلام یکی بود و در ایمان به الله و تصدیق کردن پیامبرش. هیچ کدام از ما بر دیگری برتری نداشت.. و با هم وحدت داشتیم. جز در خون حضرت عثمان که ما از آن بر کناریم. پس به آنان گفتیم: بیائید با خاموش ساختن آتش جنگ. و آرام کردن مردم. به چاره جوئی و درمان بپردازیم. تا کار مسلمانان استوار شود. و به وحدت برسند. و ما برای اجرای عدالت نیرومند شویم. اما شامیان  پاسخ دادند.فقط جنگ!!

 از پیشنهاد حق ما سر باز زدند. و جنگ در گرفت.  و تداوم یافت. و آتش آن زبانه کشید.پس آنگاه به دعوت ما  به گفتگو گردن نهادند. و برای آنچه آنان را خواندی.پاسخ دادند. ما هم به درخواست آنان پاسخ دادیم. و آنچه را خواستند زود پذیرفتیم. تا حجت را بر آنان تمام کنیم. و راه عذر خواهی راببندیم. آنگاه. آن که بر پیمان خود استوار ماند . از هلاکت نجات یافت. و آن کس که در لجاجت خود پا فشرد. الله پرده نا آگاهی بر جان او کشید.  و بلای تیره روزی گرد سرش گردانید./


نامه 77 روش مناظره با دشمن مسلمان(خوارج)

 به قران با خوارج به جدل نپرداز. زیرا قران دارای دیدگاه کلی بوده. و تفسیر های گوناگونی دارد. تو چیزی میگوئی. و آنها چیز دیگر. لیکن با  سنت پیامبر(ص) با آنان به بحث و گفتگو بپرداز. که در برابر آن راهی جز پذیرش ندارند./


                   حکمتهای حضرت علی

حکمت 123 الگو های انسانی

خوشا به حال آن کس که خود را کوچک میشمارد. و کسب و کار او پاکیزه است. و جانش پاک. و اخلاقش نیکوست.که مازاد بر مصرف زندگی را در راه خدا(زکات) بخشش میکند. و زبان از زیاده گوئی باز میدارد. و آزار او به مردم نمی رسد. و سنت پیامبر (ص) او را کفایت میکند.بدعتی در دین خدا نمیگذارد.


حکمت   128

در آغاز فصل سرما خود را بپوشانید. و در پایانش آن را در یابید.زیرا با بدنها  همان میکند. :ه با برگ درختان خواهد کرد.آغازش میسوزاند پایانش می رویاند.


حکمت 136

نماز .موجب نزدیکی هر پارسائی به الله است. وحج. جهاد هر ناتوان است. هر چیزی زکاتی دارد. زکات تن .روزه و زکات علم آموختن. و جهاد زن . نیکو شوهر داری است.


حکمت 140 قناعت و بی نیازی

آنکه میانه روی کند. تهیدست نخواهد شد.


حکمت 146

ایمان خود را با صدقه دادن. و اموالتان را با زکات دادن نگاه دارید. و امواج بلا را با دعا از خود برانید.


حکمت 161مشورت

هر کس خود رای شد. به هلاکت رسید. و هر کس با دیگران مشورت کرد.در عقلهای آنان شریک شد.


حکمت 165

رعایت حق کسی که او حقش را  محترم نمی شمارد. نوعی بردگی است.


حکمت 174

هر کس که دندان خشم در راه الله بر هم بفشارد . بر کشتن باطل گرایان. توانمند گردد.


حکمت 175 ترس

هنگامی که از چیزی می ترسی. خود را در آن بیفکن. زیرا گاهی ترسیدن از چیزی. از خود آن سخت تر است.


حکمت 179 لجاجت

لجاجت تدبیر را سست می کند.


حکمت 194 پرهیز از خشم و انتقام

چون خشم گیرم. کی آن را فرو نشانم؟ در آن زمان که قدرت انتقام ندارم.که به من بگویند. اگر صبر کنی بهتر است.یا آنگاه که قدرت انتقام دارم؟که به من بگویند:اگر عفو کنی خوب است.


حکمت 197 درمان روح

این دلها همانند جسم ها خسته میشوند. برای شادابی و نشاط آن. به سخنان تازه و حکیمانه رو بیاورید./


حکمت 211 ارزشهای اخلاقی

بخشندگی .نگاهدارنده آبروست. و شکیبائی دهان بند بی خردان . عفو زکات پیروزی. ودوری کردن.کیفر خیانتکار.و مشورت چشم هدایت است. و آنکس که با رای خود احساس بی نیازی کند.به کام خطر ها افتد.شکیبائی با مصیبت های شب و روز پیکار کند. و بی تابی .زمان را در نابودی انسان یاری دهد.و برترین بی نیازی ترک آرزوهاست. و چه بسا که عقل اسیر فرمانروائی هوس است.حفظ و به کار گیری تجربه رمز پیروزی است. و دوستی نوعی خویشاوندی بدست آمده است.و به آنکس که به ستوه آمده و توان تحمل ندارد .اعتماد نکن./


حکمت 221آینده ستمکار

بد ترین توشه برای قیامت.ستم بر هم نوع است.(مردم آزاری)


حکمت 225حسادت

شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل مانده اند!!


حکمت 229 قناعت و خوش خلقی

آدمی را قناعت برای دولتمندی. و خوش خلقی برای فراوانی نعمت ها کافیست.


حکمت 234تفاوت اخلاقی زن و مرد

برخی از نیکو ترین خلق و خوی زنان. زشت ترین اخلاق مردان است. مانند تکبر.ترس.بخل و حسد..هرگاه زنی متکبر باشد.بیگانه را به حریم خود راه نمیدهد. و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ میکند.و چون ترسان باشد.از هر چیزی که به آبروی او لطمه وارد کند . فاصله می گیرد.



حکمت 237 انواع عبادت

گروهی الله را به امید بخشش پرستش میکنند. که این پرستش بازرگانان است.و گروهی از روی سپاسگزاری می پرستند . و این پرستش آزادگان است.و گروهی از روی ترس خدا را می پرستند . که این پرستش بردگان است.


حکمت 252 احکام الهی

الله ایمان را برای پاکسازی دل از شرک. و نماز را برای پاک بودن از کبر و خود پسندی. و زکات را عامل فزونی روزی. و روزه را برای آزمودن اخلاص بندگان. و حج را برای نزدیکی و همبستگی مسلمین.علم و جهاد را برای عزت اسلام.و امر به معروف را برای اصلاح توده های نا آگاه. نهی از منکر را برای باز داشتن بی خردان از زشتی ها.و صله رحم را برای فراوانی خویشاوندیدان. وقصاص را یرای پاسداری از خون ها. و اجرای حدود را برای بزرگداشت محرمات الهی. و ترک می گساری را برای سلامت عقل. و دوری از دزدی را برای تحقق عفت. و ترک زنا رابرای سلامت نسل آدمی. و ترک لواط را برای فزونی فرزندانو پیشگیری از امراض.و گواهی دادن را برای بدست آوردن حقوق انکار شده . وترک دروغ را برای حرمت نگه داشتن راستی. و سلام کردن را برای امنیت از ترس ها و امام را برای سازمان دادن به امور ملت.


حکمت 282 غرور

میان شما و پند پذیری . پرده ای از غرور و خود پسندی وجود دارد./


حکمت 288 حهل و خواری

هرگاه الله بخواهد بنده ای را خوار کند. دانش را از او می گیرد./


حکمت 319 تهیدستی

ای فرزندم(محمد حنفیه) من از تهیدستی بر تو هراسناکم.از فقر به الله پناه ببر.که همانا فقر.دین انسان را ناقص. وعقل را سرگردان. و عامل دشمنی است./


حکمت321مشورت با رهبر

بر تو است که رای خود را به من بگوئی . و من باید پیرامون آن بیندیشم. انگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم .باید عطاعت کنی.



حکمت 325 در عزای محمد بن ابو بکر فرماندار مصر

همانا اندوه ما بر شهادت او. به اندازه شادی شامیان است.جز اینکه از آنان یک دشمن. و از ما یک دوست کم شد.


حکمت 346 مشکلات در خواست

آبروی تو چون یخی جامد است. که در خواست آن را قطره قطره آب میکند. پس بنگر که آن را نزد چه کسی فرو می ریزی؟


حکمت 360 پرهیز از بد گمانی

شایسته نیست به سخنی که از دهان کسی خارج شد. گمان بد ببری. چرا که برای آن برداشت نیکوئی میتوان داشت.


حکمت 369 مسخ ارزشها

روزگاری بر مردم خواهد آمد. که از قران جز نشانی. و از اسلام جز نامی. باقی نخواهد ماند.مسجد های آنان در آن روزگار آبادان. اما از هدایت ویران است. مسجد نشینان و سازنده گان بناهای شکوهمند مساجد.بد ترین مردم زمین میباشند. که کانون هر فتنه..و جایگاه هر گونه خطا کاری اند.هرکس از فتنه بر کنار است. او را به فتنه باز گردانند. و هر کس از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند. که خدای بزرگ فرماید. به خودم سوگند بر آنان فتنه ای بگمارم که انسان شکیبا در آن سرگردان ماند! و چنین کرده است. و ما از خدا میخواهیم که از لغزش و غفلتها در گذرد./


حکمت 371 ارزشهای والای اخلاقی

هیچ شرافتی برتر از اسلام . هیچ عزتی گرامی تر از تقوا. و هیچ سنگری نیکو تر از پارسائی . وهیچ شفاعت کننده ای کار سار تر از توبه. و هیچ گنجی بی نیاز کننده تر از قناعت. و هیچ مالی در فقر زدائی. از بین برنده تر از رضایت دادن به روزی حلال نیست.

و کسی که به اندازه کفایت زندگی از دنیا بردارد به آسایش دست یابد. و آسوده خاطر گردد. در حالیکه دنیاپرستی کلید دشواری. و مرکب رنج و گرفتاری است. و حرص ورزی و خود بزرگ بینی و حسادت. عامل بی پروائی در گناهان است. و بدی .جامع تمام عیب ها است./


حکمت 381 راز داری و کنترل زبان

سخن در بند توست. تا آن را نگفته باشی. و چون گفتی تو در بند آنی.پس زبانت را نگهدار چنان که طلا و نقره خود را نگه میداری. زیرا چه بسا سخنی که نعمتی را طرد یا نعمتی را جلب کرد./


حکمت 382 ارزش سکوت

آنچه که نمی دانی مگو. بلکه همه آنچه را که میدانی نیز مگو. زیرا الله بزرگ. بر اعضا بدنت چیزهائی را واجب کرده که از آنها در روز قیامت بر تو حجت آورد./


حکمت 392 شناخت انسان

سخن بگوئید تا شناخته شوید. زیرا انسان در زیر زبان خود پنهان است./


حکمت 399 حقوق متقابل پدر و فرزند

همانا فرزند را به پدر . و پدر را به فرزند حقی است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانی الله. از پدر اطاعت کند. و حق فرزند بر پدر .آن که نام نیکو بر فرزند نهد. خوب تربیتش کند. و او را قران بیاموزد./


حکمت 414 تحمل مصیبت ها

چون مردان بزرگوار شکیبا باش. و یا چون چهارپایان بی تفاوت باش./


حکمت 416 روش برخورد با دنیا

حضرت علی خطاب به فرزندش حسن  فرود: چیزی از دنیای حرام پس از مرگت باقی مگذار. زیرا آنچه از تو باقی میماند. نصیب یکی از دو تن خواهد شد. یا شخصی است که در اطاعت خدا بکار گیرد. پس سعادتمند میشودبه چیزی که تو را به هلاکت افکنده است. و یا  شخصی که آن را در رنافرمانی خدا به کار گیرد. پس هلاک میشود به آنچه که تو جمع آوری کردی. پس تو در گناه او را یاری کرده ای. که هیچ یک از این دو تن سزاوار آن نیستند. تا بر خود مقدم داری.


حکمت 423 خود سازی

کسی که نهان خود را اصلاح کند. خدا آشکار او را نیکو گرداند. و کسی که برای دین خود کار کند. خدا دنیای او را کفایت کند. و کسی که میان خود و خدا را نیکو گرداند. خدا میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد./


حکمت 438 جهل و دشمنی

مردم دشمن آنند که نمیدانند.


حکمت 439 زهد و پارسائی

 زهد بین دو کلمه از قران است که خدای سبحان فرمود:کسی بر گذشته افسوس نخورد . و به آینده شادمان نباشد.همه جوانب زهد را رعایت کرده است./


حکمت 440 نقش خواب دیدن در زندگی

خواب دیدن ها چه بسا تصمیم های روز را نقش بر آب کرده است./


حکمت 447 فقه در تجارت

کسی که بدون آموزش فقه اسلامی تجارت کند. به رباخواری آلوده شود!


حکمت 449 مبارزه با هوا پرستی

کسی که خود را گرامی دارد. هوا و هوس را خوار شمارد./


حکمت 450 شوخی بی جا

هیچ کس شوخی بی جا نکند. جز آنکه مقداری از عقل خویش را از دست بدهد./


حکمت 454 راه غرور زدائی

فرزند آدم را با فخر فروسی چه کار؟ او که آغاز نتفه ای گندیده و در پایان مرداری بد بو است. نه میتواند روزی خود را فراهم کند. و نه مرگ را از خود دور نماید!


حکمت 457 تشنگان مال و علم

دو گرسنه هرگز سیر نشوند.جوینده علم . و جوینده مال./


حکمت 459تقدیر الهی

تقدیر الهی چنان بر محاسبات ما چیره شود که تدبیر. سبب آفت ردگی باشد.


حکمت 461 غیبت کردن تلاش ناتوان است.


حکمت 469 پرهیز از افراط و تفریط نسبت به امام علی

دو کس نسبت به من هلاک میگردند.. دوستی که زیاده روی کند . و دروغ پردازی که به راستی سخن نگوید.


حکمت 470توحید و عدل

توحید آنست که خدا را در وهم نیاوری. و عدل آنست که الله را متهم نسازی./


حکمت 471جایگاه سخن و سکوت

 در آنجا که باید سخن گفت .خاموشی سودی ندارد. و آنجا که باید خاموش ماند. سخن گفتن نا آگاهانه خیری نخواهد داشت./


حکمت 476 راه کشور داری

عدالت را بگستران و از ستمکاری پرهیز کن. که ستم. رعیت را به آوارگی و مهاجرت کشاند و بیداد گری به مبارزه و شمشیر می انجامد./


حکمت 477 گناه بزرگ

سخت ترین گناه آنست که گناهکار آن را کوچک بشمارد./



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد