اگرچه در همه سه دهه گذشته بسیاری از
کشورهای جهان با در نظر داشت منافع ملی خود، همواره خواهان پایان تیرگی
روابط ایران و آمریکا و نشستن دو کشور پای میز مذاکره بوده اند اما مسکو
نشینان هنوز رگههایی از «بلوک شرق » بودن را با خود حفظ کرده اند. تا همین
هفته گذشته کمتر پیش آمده که مسکو به مذاکره مستقیم تهران و واشنگتن و
بهبود روابط دو کشور روی خوش نشان دهد. روسها در همه دو دهه اخیر و به
خصوص از ابتدای دوران زمامداری ولادیمیر پوتین نشان داده اند که علیرغم
فروپاشی کمونیسم و بلوک شرق همچنان علاقه دارند با شکل گیری نوع تازه ای از
جهان دوقطبی کفه ترازوی جبهه شرق را درمقابل جبهه غرب بالا نگهدارند. پر
واضح است که راه تداوم جهان دوقطبی از تداوم اختلافات سیاسی کشورهای دو طرف
و حداقلی شدن میزهای مذاکره میگذرد. لذا تا کنون سابقه نداشته است که این
کشور در منازعات و اختلافات دیپلماتیک و سیاسی فی مابین آمریکا و دول
مختلف جهان از جمله تهران به طور شفاف و علنی خواستار رفع اختلافات و نشستن
طرفهای درگیر پای میز مذاکره شوند.
از این رو است که دعوت روسها برای
نشستن ایران و آمریکا پای میز مذاکره همچون تغییر لحن سیاسیون و مقامهای
حکومتی در داخل کشور، بسیار متفاوت با قبل و غافلگیر کننده است و در عین
حال واقعه ای مهم و تعیین کننده و علی الظاهر هماهنگ شده به نظر میرسد.
در
این میان واژگان به کار رفته در اظهارات کوتاه علی اکبر صالحی درباره
مذاکره مستقیم قابل تامل است و میتواند حاوی نکات جدیدی باشد. صالحی در
لفافه سخنان خود، مذاکره مستقیم با آمریکا را به دو نوع تقسیم کرده است. او
در این سخنان از «مذاکره جامع و کامل که همه ابعاد را در بر گیرد» سخن
گفته و تصمیم گیری در این باره را به نظر موافق رهبر انقلاب موکول کرده
است. صالحی اگرچه از نوع دیگری از مذاکرات مستقیم با طرف آمریکایی سخن
نگفته است اما در همین کلام کوتاه به وضوح نوع دومی از مذاکره مستتر است.
دلیل آن هم این است که تا همین سالها و ماههای گذشته گفته میشد که هر نوع
مذاکره ای باامریکاییها خط قرمز است و فقط با تایید مقامهای ارشد نظام
میتوان وارد این مباحث شد. بر این اساس و برای مثال میتوان سطور نانوشته و
جملات ناگفته صالحی را اینگونه ادامه داد که بخشهایی از حاکمیت مجازند که
با آمریکاییها درباب «موضوعاتی محدود و نیمه جامع که بخشی از ابعاد را در
بر گیرند» به طور مستقیم مذاکره کنند.
کنار هم قرار دادن این بخش
از اظهارات «گفته و ناگفته» صالحی با سخنان مقام روس مبنی بر استقبال مسکو
از گفت و گوی مستقیم بر سر مساله هسته ای و نه مذاکره همه جانبه، باز هم
نشانهها را درباره یک اتفاق هماهنگ و غافلگیرکننده و جدید تقویت میکند.
در
این بین سوالاتی که پیش میآید این است که اولا، در این شرایط مسئولیت
«مذاکرات نیمه جامع و غیرکامل» با آمریکاییها که احتمالا فقط طیف محدودی
از موضوعات را در بر بگیرد، بر عهده کدام بخش از حاکمیت است و چه کس یا
گروهی اجازه چنین گفت وگوهایی را خواهد داشت؟ در ثانی آیا علاوه بر مذاکره
برای لغو تحریمها در مقابل توقف بخشی از فعالیتهای غنی سازی، چانه زنی و
مذاکره در خصوص تحولات سوریه و خط قرمز اصلی ایران در این مساله یعنی حفظ
حاکمیت بشار اسد، هم بخشی از موضوعات مورد گفت و گوی دو طرف است یا نه؟
علی الخصوص اگر تایید کنیم که این روزها تهران و مسکو بیش از هرچیز نه در
بحث پرونده هسته ای که در مساله ای دوم؛ یعنی تحولات سوریه، با هم اتفاق
نظر دارند و با اقدام هماهنگ خود، طرفهای غربی را در موقعیت آچمز قرار
داده اند.