به گزارش راهبرد معاصر ، مردم چین در یک حرکت میهن پرستانه و در جهت حمایت از شرکت هوآوی به صورت نمادین در سراسر کشور خود، گوشیهای آیفون را دور ریختند و به جای آن از تلفنهای همراه هوآوی حمایت کردند.
بسیاری از شرکتهای بزرگ فناوری در آمریکا که یکی از بزرگترین آنها شرکت گوگل است، پس از تصویب قوانین تجاری جدید با شرکتهای چینی مجبور به لغو تمامی قراردادهای خود با این شرکتها شدند و از ارائه هر گونه خدمات پشتیبانی به چینیها دست کشیدند. در میان این شرکتهای چینی هوآوی بیش از همه مورد غضب دونالد ترامپ و دیگر دولت مردان آمریکایی قرار گرفته است. رئیس جمهور آمریکا بارها هوآوی را متهم به جاسوسی از شهروندان آمریکایی با استفاده از گوشیهای هوشمند خود کرده است.
به نظر میرسد سیاست مداران آمریکایی بدون درک درست از میزان سرمایه گذاریهای گسترده هوآوی در صعنت فناوری آمریکا، تنها برای به زانو درآوردن چینیها، تیشه به ریشه خود میزنند. پس از این گونه اقدامات از سوی شرکتهای آمریکایی، احساسات آحاد مختلف مردم در چین برانگیخته شده است و در اولین گام جدی خود برای مقابله با آمریکا و حمایت از شرکت هوآوی گوشیهای آیفون خود را به صورت نمادین دور انداخته و از گوشیهای هوشمند هوآوی حمایت کردند.
تعدادی از سیاست مداران و مدیران ارشد چینی از این اقدام مردم خود حمایت کرده و آنها نیز آیفونهای خود را به سطل زباله انداختند. وانگژیشین مدیر عامل یکی از شرکتهای بزرگ تولیدکننده ماژول انرژی خورشیدی در چین، یکی از مقامات ارشدی است که پس از دور انداختن آیفون خود به سمت استفاده از گوشیهای هوآوی روی آورده است.
بسیاری از مردم چین گوشیهای هوآوی را در زمینههای مختلف مانند کیفیت عکاسی و قدرت پردازش، قویتر از گوشیهای آیفون دانسته و حمایت همه جانبه خود از هوآوی و دیگر محصولات کش
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل گفت که آمریکا باید ایران و افراد داعش را که به سمت بغداد در حرکت هستند تضعیف کند.
به گزارش عصر ایران، نتانیاهو همچنین از دولت باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا خواست برای تحقق ثبات در عراق با ایران همکاری نکند.
وی
در برنامه ای تلویزیونی در شبکه ان بی سی آمریکا گفت: آنچه که در
خاورمیانه در عراق و سوریه می بینید کینه های بزرگ میان تندروهای شیعه به
رهبری ایران و تندروهای سنی به رهبری القاعده و دولت اسلامی عراق و شام
(داعش) است. در این وضعیت، هر دو اردوگاه، دشمن آمریکا هستند.
نخست وزیر اسرائیل ادامه داد: هنگامی که دشمنانت با یکدیگر می جنگند هیچ یک از آنها تقویت نکن. هر دو را ضعیف کن.
او
درباره بحران عراق گفت: بدترین نتیجه ممکن این است یکی از این دو اردوگاه
یعنی ایران دارای سلاح هسته ای شود. این یک خطای ناگهانی است که همه چیز در
برابر آن کوچک است.
نتانیاهو ادامه داد: خطر بزرگ در صحنه عراق، ایران است.
وی همچنین هشدار داد ایرانی ها می توانند موضوع عراق را در صحنه مذاکرات هسته ای بکار بگیرند.
او درباره دست یابی به توافق میان 1+5 و ایران هشدار داد و گفت: چنین تصمیمی می تواند تاریخ را تغییر دهد
این مقاله توسط کارشناسان و سیاستمداران
آمریکایی نوشته شده است که پیش از این در مراحل مختلف، دولت «اوباما» را
تشویق به گسترش روابط دیپلماتیک با ایران کردهاند. این مقاله از نظر
زبیگنیو برژینسکی و برنت اسکوکرافت به واسطه ارایه طرح استراتژیکی و
خلاقانه دیپلماسی با ایران تحسین شده است.
«دولت من
هماکنون متعهد به پیگیری دیپلماسی و پیوندهای سازنده میان ایران و
ایالاتمتحدهآمریکا و جامعه بینالمللی است. جلو این فرآیند نباید با طرح
تهدیدات گرفته شود. ما بهدنبال روابطی هستیم که صادقانه است و ریشه در
احترام متقابل دارد.»
باراک اوباما مارس 2009
امسال میتواند
سال آغاز رابطه «صادقانهای با ایران باشد که ریشه در احترام متقابل دارد.»
این پیشنهاد همانند پیشنهاد چهارسال پیش اوباما نیست؟ بهنظر میرسد این
هدف نمیتواند بدون چرخشی در تفکر ایرانیها و بدون تغییر در استراتژی
سیاسی و دیپلماتیک آمریکا تحقق پیدا کند. اما دو متغیر یکی در ایران و
دیگری در منطقه، زمینهساز شرایط مثبتی است که ما را به امکان موفقیت
پیشرفتهای دیپلماتیک امیدوار میکند.
اولین متغیر، انتخابات
ریاستجمهوری ایران است که به انتخاب «حسن روحانی» منجر شد؛ نامزد پیروزی
که مدیون ائتلاف جناحهای اصلاحطلب و میانهرو است. با کنار رفتن
احمدینژاد، احتمالا شانس آغاز مرحلهای جدید در روابط با ایران برای دولت
اوباما فراهم خواهد شد.
متغیر دوم، جنگ در سوریه است که بهصورت
بالقوه منطقه را بهسمت منازعهای میان سنیها و شیعیان میبرد. این تهدید
مستقیمی علیه منافع حیاتی ایران و مشوق تهران برای کاهش تنش با جامعه
بینالمللی است.
ایران و ایالاتمتحده اختلافات مهمی با هم دارند
اما یک توافق بر سر توانمندی هستهای ایران باید در درجه اول باشد. این
میتواند گشایشگر گفتوگوهایی با ایران با توجه به مسایل عراق و البته
افغانستان هم باشد.
یک رابطه موثر و کارآمد میان ایران و ایالاتمتحده میتواند به پیشبرد تلاشهای دیپلماتیک در سوریه نیز کمک کند.
برخلاف
فرصتها و انگیزههای جدیدی که بهوجود آمده است، آمریکا و ایران
بدگمانیهای عمیق و قابلتوجیهی نسبت به یکدیگر دارند. در تاریخ مشترک هر
دو کشور نیز فرصتهای ازدسترفته و سوءتفاهمهایی دیده میشود. برای غلبه
بر این بیاعتمادی نیاز داریم تا در زمانی اینچنین پرمخاطره، مدیر توانمندی
در میدان باشد.
برنامه هستهای ایران درحال پیشرفت است و وقایع
سوریه در حال از کنترلخارجشدن. بدون تغییر در جهتگیری فعلی، آمریکا
میتواند جنگ دیگری را روبهروی خود در خاورمیانه ببیند؛ جنگی که به تضعیف
اقتصاد و نفوذ سیاسی آمریکا منجر خواهد شد.
در این مقاله ما مسیر بازنگریشده دیپلماتیکی را برای رسیدن به حداقل
محدودیتهای قابل پذیرش در برنامه هستهای ایران پیشنهاد میکنیم؛
محدودیتهایی که اطمینان قابلقبولی را فراهم میکند که بر آن مبنا تهران
به بمب اتم دست پیدا نخواهد کرد. ما خطرات موجود در اتخاذ این رویکرد را چه
در سطح بینالمللی و چه ملی، کمتر از آنچه باید ارزیابی نکردهایم؛ با این
حال بر این باوریم که مسیر کنونی نشاندهنده خطرات بیشتر و احتمالا
هزینههای فاجعهبارخواهد بود.
ما کجای رابطه ایران و آمریکا ایستادهایم: برنامه هستهای
آمریکا
دلایل متعددی دارد که درباره اقدامات ایران نگران باشد. تهدید ایران علیه
اسراییل، حمایت از حزبالله، حماس، مسایل داخلی ایران و در یکی از آخرین
نمونههای این نگرانی مداخله بهنفع بشار اسد در سوریه. اما با همه این
تفاسیر بزرگترین نگرانی، برنامه هستهای پیچیده و گسترده ایران است. ایران
مشغول ساخت بمب اتم است؟
برخلاف بعضی اظهارنظرها، ارزیابیهای
اطلاعاتی آمریکا و اسراییل و دیگر کشورها نشان میدهد که رهبران ایران
تصمیمی برای ساخت بمباتم ندارند. ایران دارای عناصری از برنامه تسلیحات
اتمی در دهه 1990 بود اما ایران این عناصر را در 2003 متوقف کرده است. از
آن تاریخ بهبعد، ایران شروع به بالابردن توان غنیسازی اورانیوم کرده اما
تا آنجایی که ما میدانیم تلاشی برای ساخت بمباتم نداشته است. این موضوعی
است که مدیر اطلاعات ملی، «جیمز کلپر» دوبار آن را تایید کرده است.
در
حالی که واشنگتن جدا درباره انگیزههای اتمی ایران دغدغه دارد، تهران هم
دغدغهها و البته بدگمانیهای مختلفی دارد. رهبران ایران میگویند که
انگیزه واقعی آمریکا حذف نظام سیاسی ایران است. اگر هر دو طرف، به جای تکیه
بر گمانهزنیهای تاییدنشده درباره نیات طرف دیگر به واقعیتها تمکین
کنند، شانس بهتری را برای رسیدن به توافقی شفاف، قابلقبول و قابل اجرا
خواهند داشت.
دستاوردهای جدید، فرصتهای جدید
با
توجه به سه دهه بدگمانی متقابل بین ایران و آمریکا رابطه فورا نمیتواند
تغییر کند. هنوز حداقل دو عامل دیگر وجود دارد که احتمال چرخش گرایشها و
رفتار دو کشور را مطرح میکند: انتخابات اخیر ایران و تغییر اوضاع و احوال
در خاورمیانه.
انتخاب «حسن روحانی» بهعنوان رییسجمهوری جدید،
زمینهساز آغاز برخی تغییرات در روابط ایران-آمریکاست. این به این معنا
نیست که با احمدینژاد و انکار هولوکاست کنار آمده باشیم. اما از طریق
نتیجه این انتخابات فضای سیاسی بازتری برای مذاکره شکل گرفته است.
رییسجمهوری
منتخب، فرد مطلعی درمورد مذاکرات پیشین است و رابطه خوبی با رهبری عالی
نظام دارد. رهبری تصمیمگیرنده نهایی برنامه هستهای است. انتخابات نشان
داد که مردم ایران گزینه میانهرو را انتخاب میکنند حتی زمانی که آنها از
میان نامزدهای مورد تایید حکومت انتخاب میکنند. بیش از 70درصد مردم در
انتخابات شرکت کردند و بیش از 50درصد به روحانی رای دادهاند. مشارکت مردم
شامل تعداد بالایی از جوانان، قطعا بیانگر حمایت اصلاحطلبان است. آرای
اصلاحطلبان در انتخابات شورایشهر نیز پرشمار بوده است.
حمایت
شکلگرفته از روحانی، باعث شده است تا خوشبینی نسبت به امکان لغو تحریمها
برای همه کسانی که تضعیف اقتصاد، استاندارد زندگیشان را پایین آورده،
بهوجود بیاید. انتخاب روحانی، تحلیلگران را درخارج از ایران شگفتزده کرد.
در مبارزه انتخاباتی، او نماینده جناحی شد که «عملگرا-میانهرو» خوانده
میشد و مورد حمایت رییسجمهوران پیشین ـخاتمی و هاشمی ـ قرار گرفتند.
در
جریان مبارزات انتخاباتی، روحانی خواستار فضای باز سیاسی و ارتباط بیشتر
با جامعه بینالمللی بر سر پرونده هستهای شد. او همانند اکثر ایرانیها،
مدافع برنامه صلحآمیز هستهای است. پیش از این گفته بود: «ما آماده ارایه
شفافیت بیشتر بر سر پرونده هستهای هستیم.» موضوع تسلیحات اتمی هرگز در
مبارزات انتخاباتی مطرح نشد. در سال 2011 یکی از پژوهشهای «رند» دریافته
بود که اکثر پاسخدهندگان موافق برنامه هستهای به منظور اهداف غیرنظامی
هستند و تحلیل «پیپا» 2008 عنوان کرده بود که 58درصد از پاسخدهندگان فکر
میکنند «ساخت تسلیحات اتمی برخلاف اصول و موازین اسلام است.»
در
آمریکا طرفداران سیاست ستیزهجویانهتر، دو گروه هستند: گروه نخست معتقدند
روحانی صادقانه بازی نمیکند. گروه دوم میگویند او صادقانه صحبت میکند
اما بر ساختار، نفوذ چندانی ندارد.
گروهی که از برقراری رابطه با
ایران حمایت میکنند خوشبینی محتاطانهای ابراز میکنند اما در عین حال
نگرانند که رییسجمهوری جدید با بیاعتمادی جامعه بینالمللی روبهرو شود
یا اینکه مورد انتقاد عناصر شدیدا محافظهکار داخل ایران قرار گیرد.
رییسجمهور
منتخب روحانی است، فردی از دورن نظام و معاملهگری است که با توقف
غنیسازی درسال 2004 برای نظارتهای پروتکل الحاقی 2003 توافق کرده است. پس
از انتخابات، سخنرانی روحانی امیدبخش بود. او بلافاصله بعد از انتخابات
گفته بود «من سیاست مصالحه و صلح را پیش خواهم گرفت و با دنیا تعامل خواهیم
داشت» و در عینحال از آمریکا خواست تا دخالت در امور داخلی ایران را
متوقف کند و دست از اقدامات سرکوبگرانه -احتمالا منظورش تحریمهاست-
بردارد.
در این مرحله، هیچکس نمیتواند با اطمینان بگوید روحانی
تمام و کمال موفق خواهد شد یا خیر. اظهارنظر محتاطانه میتواند در آزمودن
فرصت پیشرفت و تلاش برای ایجاد شرایطی برای موفقیت ارزیابی شود. ما چنین
مسیر اقدامی را در این مقاله با جزییات طرح خواهیم کرد.
عامل دوم،
وضعیت پرآشوب خاورمیانه است که با سقوط «بنعلی» در تونس شروع شد و با
خشونتهای ویرانگر در سوریه همچنان ادامه دارد. میشنویم که موقعیت [با
ثبات] ایران در این فضای آشوبزده محکمتر شده است و آمریکا نفوذ خود را هر
چه بیشتر از دست میدهد.
در بدترین حالت اینکه، آشوب سوریه بدون
توجه به اینکه چه کسی برنده خواهد بود، در حال شعلهورکردن منازعه فرقهای
در سراسر خاورمیانه است. شورشیهای سوریه مورد حمایت قطر و عربستان هستند.
اینها همگی تهدید مستقیمی علیه منافع ایران هستند.
در عین حال
درگیرکردن ایران در چنین منازعاتی میتواند تقابل ایران با اسراییل را هم
کمرنگ کند. در چنین اوضاعی اسراییل میتواند از کشمکشهای داخلی گروههای
مسلمان سود ببرد.
در افغانستان هم، ایران و آمریکا منافع مشترک
دارند. بعد از 11 سپتامبر هر دو کشور برای استقرار دولت حامد کرزای تلاش
کردند. امروز بعد از یک دهه، هر دو کشور از دغدغه مشترکی رنج میبرند: ظهور
طالبان و خطر بازگشت آنان به قدرت. این در حالی است که برای سالهای
متمادی ایران و آمریکا گفتوگوی موفقیتآمیزی برای یافتن زمینههای مشترک
در افغانستان را تجربه نکردهاند.
با انتخابات ریاستجمهوری در
افغانستان و خروج آمریکا از این کشور، نیاز به گفتوگو، جدیتر شده است.
تحولات چندلایه منطقهای، تفکر «بازی با حاصلجمع صفر» ایران و آمریکا را،
تحتتاثیر قرار داده است. هر دو کشور باید احتمال ظهور مجدد القاعده طالبان
را بازسازیشده و چشمانداز جنگ فرقهای را از سوریه تا عراق و از ترکیه
تا غزه مدنظر داشته باشند. همه اینها را در کنار بهقدرترسیدن رییسجمهوری
جدید ایران در تهران بگذاریم، این چرخشهای تهدیدزا و جدی، نیاز به طرح
مسیری جدید برای رابطه میان دوکشور را بار دیگر، مورد تاکید قرار میدهد.
اقدام بر مبنای فرصت؛ انتخاب یک: دیپلماسی فشار
واشنگتن
میتواند رویکرد فعلی را که از زمان سقوط شاه بر آن محور حرکت کرده، باز
هم ادامه دهد. رویکردی که به سیاست «دو مسیره» اول تحریم و بعد انزوا
استوار است و البته دیپلماسی را هم کنار نمیگذارد. درحالیکه تحریمهای
تصویبی آمریکا در کنار جامعه بینالمللی اقتصاد ایران را تضعیف کرده است و
تقابل جهانی با برنامه هستهای ایران را نشان داده است با این حال کار
چندانی برای تغییر کنشها و سیاستهای ایران نتوانسته است انجام دهد.
یک
دلیل میتواند افزایش فشارها باشد. بعضی از مروجان دیپلماسی فشار معتقدند
که چنین رویکردی به «جان.اف.کندی» برای تحت فشار گذاشتن «نیکیتا خروشچف»
در بحران موشکی کوبا کمک کرد. اما باید به یاد داشته باشیم که توافق نهایی
زمانی به دست آمد که کندی برای خروشچف راه گریزی با حفظ اعتبار شوروی فراهم
کرد؛ زمانی که آمریکا هم موشکهای «ژوپیتر» را از ترکیه در مقابل اقدام
مشابه شوروی در کوبا برچید.
چند سال پیش از آن، زمانی که چین در
اقدامی برای تحقیر و تهدید تایوان، جزایر «ماتسو» و «کوئموی» را تصرف کرد،
«آیزنهاور» شخصا نشان داد که علاقهای به دادن اولتیماتوم ندارد. آیزنهاور
به جای اینکه به تعریف نقطهای بپردازد که آمریکا دست به حمله نظامی بزند،
گفت که تنها تلاش میکرده است زمانی که از تصمیم او برای رویارویی با این
موضوع پرسش میشده است، «رسانه» را گیج کند.
آیزنهاور به قلب این
توصیه کلازویتس راه یافته بود: آنجایی که میگوید ملتی که برای بقا میجنگد
بدون توجه به فشارها، ثابتقدم میماند. فشار بیشتر تنها این باور را در
میان رهبران ایران تقویت میکند که هدف آمریکا تخریب نظام سیاسی ایران است و
این رویه مقاومت ایرانیها را بیشتر و پیشرفت دیپلماتیک را محالتر
میکند.
در مورد گزینه نظامی لازم است آنچه مشاور امنیت ملی
جانسون، «مک جرج باندی» در دهه 1990 درباره جنگ ویتنام گفته بود را یادآوری
کنیم: آنچه او را بیش از هرچیز شگفتزده کرده بود «تحمل دشمن» بوده است.
او تاکید کرده بود که ایمان جدی و زیادی به «قدرت فشار» دارد. «دیپلماسی
فشار» خود یک ترکیب متناقض است.
فشارها ایران را بهسمت مذاکره
میآورد اما مذاکرات دیپلماتیک نمیتواند بدون تامین نیازهای دوطرف پیش
برود. ما تعلیق پیشدستانه تحریمها را بدون حصول یک موافقتنامه از ایران
بر سر پرونده هستهای پیشنهاد نمیکنیم. اما بر این باوریم که تشدید تهدید و
اولتیماتوم بهویژه زمانی که امیدهای جدید معدودی برای پیشرفت دیپلماتیک
وجود دارد، احتمال رسیدن به توافق هستهای را تحلیل میبرد و حتی جلوی آن
را میگیرد.
اقدام بر مبنای فرصت؛ انتخاب دو: دیپلماسی فعال
رویکردی
که اینجا مطرح کردیم بازتابدهنده این واقعیات است. این رویکرد براساس
درسهای آموختهشده از نشستهای بهار گذشته در آلماتی قزاقستان ترسیم شده
است. همانطور که در مذاکرات پیشین دوطرف، هرچه بیشتر خواستههایشان را
مطرح کردند، کمتر مورد قابلپذیرشی به طرف مقابل ارایه دادند. هردو طرف
باید تغییرات اساسی در موضع فعلیشان ایجاد کنند.
در مقابل، آمریکا
و شرکای مذاکرهکننده با ایران، با برنامه صلحآمیز هستهای ایران (با
پذیرش بخشی از غنیسازی) و لغو بعضی از تحریمهای جدی مثل تحریم فلزات
گرانبها، تحریمهای اروپایی بر صادرات نفت و بعضی محدودیتهای بانکی موافقت
خواهند کرد. آمریکا میتواند با فرآیند گام به گام لغو همه تحریمهای
سازمانملل در پاسخ به پیشرفتهای بیشتر موافقت کند. این توافق اولیه
احتمالا زمینهساز یک دوره آزمایشی از تایید و تصدیق است که طی آن از هر
دوطرف انتظار میرود که به توافق موقت پایبند باشند و طبق آن عمل کنند.
دنباله
این روند احتمالا به قدمهای پیشرو منتهی خواهد شد؛ قدمهایی که برداشتن
هر کدام به لحاظ سیاسی مشکل است و با هشدارهای دوجانبه و تحتتاثیر سیاست
داخلی در هر دو کشور پیچیدهتر هم خواهد بود:
این گامها میتواند شامل موارد زیر باشد:
*دولت
اوباما باید از طریق دولتهای دوست ایران تاکید کند که شاید برگزاری نشست
اوباما و روحانی در جریان برگزاری نشست عمومی سازمان ملل در سپتامبر آتی
هیچ مانعی نداشته باشد. چنین نشستی میتواند بهعنوان گفتوگوی جنبی و
احوالپرسی ساده طی نشستهای برنامهریزیشده چندجانبه در سازمان ملل اتفاق
بیفتد. این نشست میتواند مقدمتا با نشست وزرای خارجه و شاید توسط آنها
برنامهریزی شود.
*برقراری بحثهای دوجانبه منظم و حتی روزمره با
ایران میتواند قدم موازی مهمی تلقی شود. تیمهای دایمی در دو طرف موظف به
بررسی اهداف بلندمدت و گامهای عملی هستند که شاید این گامها بتواند بر سر
مسایل عراق یا افغانستان و حتی سوریه آغاز شود. هر دو طرف بدون هیچ
پیششرطی متعهد به مذاکرات و فهم دیدگاههای طرف مقابل بر سر مسایل با
نگاهی برای رسیدن به توافق دوجانبه بر سر موضعگیریهای خویش هستند.
پیشرفت یا از دسترفتن فرصتی دیگر؟
اگر
ایالاتمتحدهآمریکا در حال رسیدن به توافقی با ایران بر سر پرونده
هستهای باشد، واشنگتن هم باید رویکردهای جدیدی را در باب «تفکر در مورد
ایران» ترسیم کند. دولت اوباما باید اتهام جان اف کندی به آمریکاییها در
50 سال پیش را به آنها یادآوری کند، «تنها وجه تحریفشده طرف دیگر را
نبینید، مناقشه را امری اجتنابناپذیر، سازش را امری غیرممکن و ارتباطات را
تنها مبادله تهدیدات نبینید. هنوز زمان برای دیپلماسی وجود دارد، اما تا
زمانی که مذاکرات واقعی طولانیتر را معلق بگذاریم، خطر بزرگتر این است که
منازعه در محیط خشن خاورمیانه فزونی بگیرد. بیش از این تعلیق در مذاکرات
میتواند به از دسترفتن بیشتر اعتماد و ایجاد سوءتفاهم و نفوذ آن در هر دو
طرف منجر شود. در عوض این میتواند زمینهساز و به نتیجه دوجانبه
قابلقبول منتهی شود که البته دشوارتر است. فرصتهای توصیفشده دراین مقاله
احتمالا دوباره دست نخواهند داد. زمان محدودی باقیمانده تا هدف چهارسال
پیش ارتباط صادقانه باراک اوباما منتهی به موفقیت شود.